ثابت
نویسه گردانی:
ṮABT
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن الجذع . ابن حجر در کتاب الاصابة گوید: اسم او ثعلبةبن زیدبن الحارث بن حرام بن غنم بن کعب بن سلمة الانصاری السلمی است موسی بن عقبة و ابن اسحاق او را از شهداء طائف گفته اند و ابن اسحاق و موسی بن عقبه وی را از اهل عقبة ذکر کرده اند و در روایت طبرانی که نقل از موسی بن عقبه است نام او ثابت بن اجدع آمده و این تصحیف است - انتهی . در امتاع الاسماع الجذع ،و در کتاب الاصابة الجدع دیده میشود و نیز در امتاع الاسماع ثعلبة نام پدر ثابت آمده است نه نام خود او.
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمد ارُزی ّ یا رزی ّ مکنی به ابوروح . محدث است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالملک ملقب به شمس الدین . رجوع به شمس الدین بن ثابت محمدبن عبدالملک شود.
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمد جرجانی مکنی به ابوالفتوح اندلسی متوفی در 431 هَ . ق . او راست شرح جمل زجاجی . یاقوت گوید: حمیدی درکتاب الا...
ثابت . [ ب ِ ](اِخ ) ابن محمد القمی ، کمال الدین . از جمله ٔ ملازمان قدیم سلطان مسعود ۞ چون عزالملک ابن مجدالدین الیزدجردی در سن هفتاد سال...
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن محمد کنانی ، ابواسماعیل . تابعی است .
ثابت . [ ب ِ] (اِخ ) ابن مخلدبن زیدبن مخلدبن حارثةبن عمرو الانصاری الخطمی . ابن حجر گوید ابن شاهین او را از صحابه شمرده است و وفات او را ...
ثابت . [ب ِ ] (اِخ ) ابن موسی مکنی به ابویزید. تابعی است .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن موسی مکنی به ابویزید. محدث است و از شریک روایت کند.
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن نزیر قرطبی مالکی . او راست کتاب الجهاد. وی بسال 318 هَ . ق . درگذشت .
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن النعمان الحارث بن عبد رزاح بن ظفر الأنصاری الظفری . او صحابی است .مؤلف کتاب الاصابة گوید ثابت درک غزوه ٔ احد و مش...