اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ثبة

نویسه گردانی: ṮB
ثبة. [ ث ُ ب َ ] (ع اِ) جماعت . گروه .گروه مردم . || گروه دلاوران . || میانه ٔ حوض که در آن آب گرد آید. ج ، ثُبات ، ثبون .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سبه . [ س ِ ب َ ] (اِخ ) شهری است [ بناحیت کرمان ] اندرمیان بیابان میان نهله و سیستان نهاده و از عمل کرمان است . (حدود العالم چ جدید دان...
صبح . [ ص ُ ] (ع اِ) سپیده دم یا اول روز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بامداد. بامدادان . بام . شبگیر.ابن ذکاء. (مهذب الاسماء). سدف . سطیع. س...
صبح . [ ص َ ] (ع مص ) آمدن کسی را بامداد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || غارت بردن بر کسی در بامداد. (اقرب الموارد). || صبوحی دادن . (...
صبح . [ ص َ ب َ ] (ع مص ) فورموی شدن . (منتهی الارب ). موی سرخ و سپید آوردن . || (اِ) درخش آهن . (منتهی الارب ).
صبح . [ ص ُ ] (اِخ ) (ارض ...) هشام گوید: او را به نام مردی از عمالیق که صبح نام داشت ارض صبح نامیده اند و آن به ناحیت یمامة است . (معجم...
صبح . [ ص ُ ] (اِخ ) آبی است از جبال نملی مر بنی قریط را. (معجم البلدان ). آبی است مقابل نملی . (منتهی الارب ).
صبح . [ ] (اِخ ) یا جزیره ٔ علویه ، و آن به نقل صاحب نخبة الدهر به مسافت یکصد میل از پس جزیرةالسعادة از جزائر خالدات واقع و در آن کانی از ی...
صبح . [ ] (اِخ ) تابعی است . رجوع به ابوالعلاء، صبح شود.
صبح . [ ص ُ ] (اِخ ) ابن بدیع خراسانی . محدث است و احمدبن ابی الحواری از وی روایت کند.
سبح . [ س َ ] (ع مص ) شناوری نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شنا کردن . سباحة. (از اقرب الموارد). رجوع به سباحت شود. || تصرف کردن در معا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۱ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.