اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جام

نویسه گردانی: JAM
جام . (اِخ ) دهی است از دهستان علا بخش مرکزی شهرستان سمنان واقع در 51 هزارگزی شمال خاوری سمنان و 6 هزارگزی جنوب شوسه ٔ سمنان به دامغان . محلی است کوهستانی و معتدل و 700 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و قنات مخروبه و محصول آنجا غلات ، سیب زمینی ، یونجه و انگور میباشد. شغل مردان زراعت در مزارع آب فوری ، شور. کلاته قاسم آباد، پریا، باران آباد، ویراب ،سرکهریز، و کتیرازنی در ارتفاعات شمالی شهرستان و گله داری است . در حدود آبادی معدن زغال سنگ وجود دارد.صنایعدستی زنان کرباس بافی است . از راه شوسه ٔ طریق آب فوری اتومبیل به آبادی میرود. زیره ٔ سیاه در ارتفاعات آن بدست می آید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
جام حمام . [ م ِ ح َم ْ ما ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) طاسی که بدان آب بر سر ریزند : چنان زآتش آن چهره گرم شد صحبت که ساغر از عرق باده جام...
جام دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) پیاله دادن . قدح دادن : فرنگی صفت جام عالی بده اگر میدهی پرتگالی بده .عالی شیرازی (از ارمغان آصفی ).
خنده ٔ جام . [ خ َ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) موج جام شراب . (غیاث اللغات ). پرتو شراب . (ناظم الاطباء) (برهان قاطع).
هفت خط جام . [ هََ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قدما جام را با هفت خط مجسم کرده اند که به ترتیب از بالا به پایین عبارت است از: خط جور، خط بغداد...
جام اسکندر. [ م ِ اِ کَ دَ] (اِخ )پیاله آب مانده می خورد زردی که از این دیگر برنگردی//////////////////////////////////////////////////////////////////...
جام نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) جام گزاردن ، جام دادن : آن جام طرب شکار بر دستم نه وآن ساغر چون نگار بر دستم نه .کمال اصفهانی (از...
جام هلالی . [ م ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیاله ای که شکل هلال داشته باشد. (آنندراج ) : ز دل بجام ۞ هلالی هزار ریشه ٔ غم که صیقل آ...
جام مسیحا. [ م ِ م َ ] (اِخ ) جام مسیح .جامی که مسیح با حواریون در آن شراب نوشید. رجوع به جام جهان نما شود. || کنایه از باد صبا. || کنا...
جام گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) پیاله گرفتن .جام بدست آوردن . پیاله ٔ می بدست گرفتن : مکن سرسری امشب آرام گیرگر او راهمی بایدت جام...
جام گوهری . [ م ِ گ ُ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جامی که از گوهر ساخته شده . جام منسوب به گوهر. || کنایه از پیاله ٔ بلوری . (برهان ). پیا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۲ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.