گفتگو درباره واژه گزارش تخلف جانی نویسه گردانی: JANY جانی . (اِخ ) مؤلف آتشکده ٔ آذر درباره ٔ وی چنین آرد: علی قلیخان لگزی در تذکره ٔ خود این شعر را به اسم او نوشته است :اگر بیار من از من کسی دعا برسانددعا کنم که خدایش بمدعا برساند.(از تذکره ٔ آتشکده ٔ آذر ص 11). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه واژه معنی جانی جانی . (ع ص ) چیننده ٔ میوه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (المنجد). ج جُناة و جُنّاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). چیننده . چ... جانی جانی . (ص نسبی ) منسوب به جان . حیوانی . قلبی . (ناظم الاطباء). گرامی . عزیز. سخت محبوب . صمیمی . نهایت گرامی . هم اخت . هم خوی : گرچه در تبری... جانی جانی . (اِخ ) (امرای ...) نام خاندانی است که حدود دو قرن بر بلخ و بخارا فرمانروائی داشتند. امرای جانی یا امرای هشترخانی (از 1007 تا 1200 هَ... جانی جانی . (اِخ ) دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل است . محلی است جلگه ، گرم و معتدل . سکنه ٔ آن 300 تن و زبان آنان فارسی بلوچی است ، آب آن ... جانی جانی . (اِخ ) بخاری . از شعرای فارسی زبان است . مؤلف صبح گلشن آرد: از مستعدان روزگار صاحب عز و وقار و در کابل بدرگاه همایون پادشاه از امرا... جانی جانی . (اِخ ) جوزجانی (مولانا...). مؤلف مجالس النفائس آرد: از ولایت جوزجان است ، و اول ریحانی تخلص میکرد و بمناسبت مولدش تخلص جانی داده ... جانی جانی . (اِخ ) سبزواری یا اسفراینی ملامحمد. یکی از شعرای ایرانی است که تاریخ زندگانیش معلوم نیست و بیت زیر از اوست :ای حریم حرمتت را عرش ... جانی جانی . (اِخ ) شیرازی . میرزاجانی که در مشهد سکونت داشته و همانجا درگذشته است . وی منشی اﷲوردیخان فرمانروای لار بود سپس توبه کرد. نسخه ٔ منت... جانی جانی . (اِخ )طهرانی . از ملازاده های طهران است . مطلع زیر ازوست :شدعمرها که در ره جانان فتاده ام بهر نثار بر کف خود جان نهاده ام .(از تحفه ٔ سا... جانی جانی . (اِخ ) علاءالدین . رجوع به علاءالدین جانی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود