جانی . (اِخ ) همدانی ، مولانا اسد. از شعرای همدانی است . مترجم مجمعالخواص آرد: از همدان است و جانی تخلص میکند. شخصی بسیار هموار و خلیق است و در همزبانی عاشقی نظیر ندارد. اقسام خط را خوب مینویسد. معمایی است و طبع خوبی هم دارد و این ابیات از اوست :
بسوی میکده هرگز من خراب نرفتم
که همچو شیشه ٔ می در خم شراب نرفتم .
میان اهل محبت نشان من گم باد
که نام مهر بعهد تو بیوفا بردم .
شد ز رسوائی ما شهر پر و طرفه که ما
تهمت آلود صلاحیم بدین رسوائی .
کشیدم پا بدامان چون دوید آوازه ٔ عشقم
نشستم بر زمین روزی که رسوای جهان گشتم .
(از ترجمه ٔ مجمعالخواص ص 273).
وی از شعرای معماگو است و معمای زیر را کتاب فوق بدین عبارت در شرح حال او آورده : این معما هم که به اسم ادهم گفته بد نشده است :
صف کشید از بهر قتل من سپاه درد و غم
دود آهم سرکش است از سینه خواهد زد علم .
(از ترجمه ٔ مجمعالخواص ص 273).