اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جاویدان

نویسه گردانی: JAWYDʼN
جاویدان . (ص ،ق ) همیشه . پاینده . دائم . (برهان ). جاودان . (ناظم الاطباء). جاوید. جاویدانه . جاودانه . جاود :
گر همی خواهی که جاویدان بمانی ای پسر
در میان این دو آتش خویشتن را چون پزی .

ناصرخسرو.


گفتی که کجا رفتند آن تاجوران اینک
ز ایشان شکم خاک است آبستن جاویدان .

خاقانی .


او خدایست تعالی ملک الملک قدیم
که تغیر نکند ملکت جاویدانش .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جاویدان . (اِخ ) ابن سهرک . وی از مؤسسین اولیه ٔ خرمیان است که بعدهابه خرم دینان شهرت یافته اند بوده و مخدوم بابک خرمی است و بکوه بذ م...
جاویدان خرد. [ خ ِ رَ ] (اِخ ) جاودان خرد نام کتابی است منسوب بجمشید. اصل این کتاب از مسکویه ٔ رازی است که عبدالرحمن بدوی آنرا بنام «الحک...
جاویدان خرد ( آداب العرب و الفرس ) ، کتابی در حکمت عملی تألیف ابوعلی مسکویه * (متوفی 421) حکیم ، مورخ و ادیب عهد آل بویه . این کتاب اندرزنامه ای است ش...
جاویدان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دائمی شدن . ابدی بودن . خلود. رجوع به جاویدان شود.
جاویدان کردن . [ک َ دَ ] (مص مرکب ) دائمی ساختن . همیشگی و پیوسته ساختن . تخلید. رجوع به جاویدان و جاویدانه کردن شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.