اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جزع

نویسه گردانی: JZʽ
جزع . [ ج َ زُ ] (ع ص ) ناشکیبا و زاری کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). ضد صبور (شکیبا). (اقرب الموارد).جازِع . جُزاع . جَزِع . جَزوع . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به این کلمات شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جذاء. [ ج َذْ ذا ] (ع ص ، اِ) رحم بریده و غیرموصول . (آنندراج ). رحم جذاء؛ رحم بریده و غیرموصول . (منتهی الارب ). رحم قطع شده که صله ٔ آن ر...
جذاء. [ ] (ع اِ) اصطلاح ریاضی و آن حاصل ضرب اعداد باشد. چنانکه جذاء ده در ده صد است . (یادداشت مؤلف ).
جذاء. [ ج َذْ ذا ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بیت زیر نام موضعی است : بغیتهم مابین جذاء و الحشاو اوردتهم ماءا...
روز جزا. [ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز شمار. روز قیامت . روز رستاخیز که جزای اعمال دهند.
صبح جزا. [ ص ُ ح ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بامداد محشر. صبح قیامت . صبح روزی که اعمال مردم را کیفر یا پاداش دهند : نفسی کز جگر سوخته ...
جذع مذع . [ ج ِ ذَ ع َ م ِ ذَ ع َ ] (ع ص مرکب ،از اتباع ) پریشان و متفرق شده . رجوع به جذَع شود.
جزا دادن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پاداش دادن . مزد دادن . اجرت دادن . کیفر و مجازات کردن . دین . (ترجمان القرآن عادل بن علی ) : یارب دوام عمر ...
جزا کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاداش نیک یا بد دادن : کس جهان رابه بقا تهمت بیهوده نکردکه جهان جز بفنا کرد مکافات و جزاش .ناصرخسرو.
جزا و سزا. [ ج َ وُ س َ / س ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) چوب خدایی . بر خر خود نشستن . بر خر خود سوار شدن . دم گرگ بر پای میش بستن (کنایه از ان...
سرای جزا. [ س َ ی ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عالم آخرت . (برهان ) (آنندراج ). || بهشت . (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.