جفت
نویسه گردانی:
JFT
جفت . [ ج َ ] (اِ) جماعت مردم . || عدد بسیار. || همه . (آنندراج ). || سقف خانه . || چوب بندی انگور. (برهان ). چوب بندی درخت رز. (ناظم الاطباء). رجوع به چفت شود. || (ص ) خمیده . کج . (برهان ). || فریتاک آنرا یکی از ابزارهای زراعت دانسته است . (دزی ). رجوع به جُفت به معنی ابزاری از ابزارهای کشاورزی شود. || پوست ملاصق لبوب است و بر طلع نیز اطلاق میکنند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || جفت بلوط. رجوع به همین ماده شود.
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
جفت و جلا کردن . [ ج ُ ت ُ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظیر ریش و گیس بهم بافتن . پشت هم انداختن . (امثال و حکم دهخدا). حقه جور کردن . پشت هم ان...
خنده جفت کردن . [ خ َ دَ / دِ ج ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) با کس دیگر هم خنده شدن : با غیر خنده جفت مکن سرخوشم مبادساغربطاق ابروی شوخ دگر کشم ....