جفت
نویسه گردانی:
JFT
جفت . [ ج َ ] (اِ) جماعت مردم . || عدد بسیار. || همه . (آنندراج ). || سقف خانه . || چوب بندی انگور. (برهان ). چوب بندی درخت رز. (ناظم الاطباء). رجوع به چفت شود. || (ص ) خمیده . کج . (برهان ). || فریتاک آنرا یکی از ابزارهای زراعت دانسته است . (دزی ). رجوع به جُفت به معنی ابزاری از ابزارهای کشاورزی شود. || پوست ملاصق لبوب است و بر طلع نیز اطلاق میکنند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || جفت بلوط. رجوع به همین ماده شود.
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
جفت حلال . [ ج ُ ت ِ ح َ ] (اِ مرکب ) رجوع به جفت شود.
جفت بلوط. [ ج َ ت ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )قشر داخلی بلوط. (قانون ابوعلی ). غشاء درونی میوه ٔ بلوط است که زیر قشر بیرونی قرار دارد. (اب...
جفت آفرید. [ ج ُ ف ْ ف َ ] (اِ مرکب ) رستنیی باشد مانند سورنجان و بعضی گویند خصیةالثعلب است . (برهان ). پارسی و ترجمه ٔ آن المخلوق زوجات است . ...
جفت و طاق . [ ج ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جفت و تا.طاق و جفت . نام بازیی است . رجوع به جفت و تا شود.
جفت و جلا. [ ج ُ ت ُ ج َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پشت هم اندازی و دوزوکلک چینی و با کردن صرف شود. رجوع به جفت و جلا کردن شود.
جفت گیرنده . [ ج ُ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) جفت گیر. جفت جوی . جفت طلب . گشن خواه . به گشنی آمده .
جفت مشیمه . [ ج ُ ت ِ م َ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به جفت شود.
جفت مقراض . [ ج ُت ِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به جفت شود.
از مراسم نوروزی مردم تاجیکستان است که در نخستین روز نوروز صورت میگیرد. در طی این مراسم موسیقی مینوازند و آواز می خوانند و دختر و پسران جوان با هم می ...
جفت آوردن . [ ج ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) پیوستن و متصل کردن . (ناظم الاطباء). قرین کردن دو چیز را با یکدیگر : دو گوهر یکی آتش و دیگر آب بدل یک ...