جفت
نویسه گردانی:
JFT
جفت . [ ج َ ] (اِ) جماعت مردم . || عدد بسیار. || همه . (آنندراج ). || سقف خانه . || چوب بندی انگور. (برهان ). چوب بندی درخت رز. (ناظم الاطباء). رجوع به چفت شود. || (ص ) خمیده . کج . (برهان ). || فریتاک آنرا یکی از ابزارهای زراعت دانسته است . (دزی ). رجوع به جُفت به معنی ابزاری از ابزارهای کشاورزی شود. || پوست ملاصق لبوب است و بر طلع نیز اطلاق میکنند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || جفت بلوط. رجوع به همین ماده شود.
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جفت گیر. [ ج ُ ] (نف مرکب ) جفت گیری کرده . با جفت بهم آمده . باجفت فراهم آمده ، به قصد نتاج و باروری : ز ترک چگل خواست چینی کمان به جم ...
جفت وار. [ ج ُ ] (اِ مرکب ) واحد مساحت ، به اندازه ٔ یک جفت . چند یک جفت . بقدر جفتی . به اندازه ٔ یک جفت زمین : هر کس زندگانی یابد بیند که ...
خاک جفت . [ ج ُ ] (ص مرکب ) قرین خاک . مدفون . درگور شده .
پاک جفت . [ ج ُ ] (اِ مرکب ) جفت پارسا. جفت عفیف . جفت پاک . که به شوی یا زن خویش خیانت نورزد.
آهن جفت . [ هََ ج ُ ] (اِ مرکب ) دستگاهی برای شیار کردن زمین کشت را، و آن آهنی است بر بن چوبی پیوسته و بگاوی بسته و چون کشاورز گاو براند ...
جفت جوی . [ ج ُ ] (نف مرکب )جفت جو. جوینده ٔ جفت . نر جوینده ٔ ماده . ماده ٔ جوینده ٔ نر. حیوانی که نر جوید. حیوانی که ماده جوید. گشن . گشن خواه...
جفت بند. [ ج ُ ب َ ] (اِ مرکب ) افزاری است ساخته از دو حلقه و یک زنجیر پیوسته بآن دو که دو دست ستور را در وقت چریدن در مرتع بدان بندند. ۞...
جفت ران . [ ج ُ ] (نف مرکب ) کسی که قلبه رانی کند. (غیاث ) (آنندراج ). راننده ٔ گاوانی که زمین را شخم میزنند.
جفت ساز. [ ج ُ ] (اِ مرکب )نوعی از فنون و هنرهای سازندگی . صفتی از صفات ذوی الاوتار است و آن سه نوع میباشد:جفت ساز، راست ساز و یک ونیم ساز. (...
جفت طلب . [ ج ُطَ ل َ ] (نف مرکب ) گشن . به گشنی آمده . مست . جفت جوی . جفت خواه . حیوانی که در جستجوی جفت باشد. مردی که جویای جفت و همسر باش...