جوراب
نویسه گردانی:
JWRʼB
جوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل دارای 1040 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات ، حبوبات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
جوراب . (اِ) ۞ پای تابه ای که از نخ های پنبه ای یا پشمی یا ابریشمی بافند و پاها را بدان پوشانند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : دل خسته از عشق ...
جوراب . (اِخ ) دهی است جزو دهستان ارنگه ٔ بخش کرج شهرستان تهران دارای 255تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.
نشان بند جوراب (به انگلیسی: Order of the Garter) از نشانهای درباری و اشرافی انگلستان است که توسط پادشاه (ملکه) انگلستان اعطا میشود. تاریخچه [ویرایش]...
چرخ جوراب بافی . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دستگاه جوراب بافی . دستگاهی که بوسیله ٔ آن جوراب بافته شود. ماشین جوراب بافی .