اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جهان

نویسه گردانی: JHAN
جهان . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بام بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، دارای 594 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۳.۲۷ ثانیه
شاه جهان . [ ج َ ] (اِخ ) ده از بخش میان کنگی شهرستان زابل . دارای 60 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی...
صدر جهان . [ ص َ رِ ج َ ] (اِخ ) لقب اشخاص متعدد. رجوع به فهرست لباب الالباب و رجوع به صدرالدین احمد خالدی شود.
اولین نام بزرگترین میدان شهر اصفهان که بعد ها به نام های میدان شاه و میدام امام هم خوانده شده است و در ابتدا بعنوان زمینی برای بازی چوگان استفاده می ...
روستای برگ جهان از توابع بخش لواسانات شهرستان شمیرانات و از راه گردنه قوچک و بخش گلندووک پس از روستای افجه و از راه جاجرود و سد لتیان بعد از روستای نی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جهان آرا. [ ج َ ] (نف مرکب ) جهان آراینده . آرایش کننده ٔ دنیا. که مملکت را سر و سامان دهد : نه هرگز بر دلم دردی نه بر خاطر مرا گردی جهان را ...
جهان بین . [ ج َ هام ْ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) جهان بیننده . بیننده ٔ جهان . || چشم را گویند و عرب عین خوانند. (برهان ) : و بهر دو معنی حافظ در...
جهان خوش . [ ج َ خُش ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 281 تن . آب آن از قنات و محصو...
جهان نما. [ ج َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) نماینده ٔ جهان . نمایش دهنده ٔ جهان : جام جهان نماست ضمیر منیر دوست اظهاراحتیاج خود آنجا چه حاجتست ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۴ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.