اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چین

نویسه گردانی: CYN
چین . [ چ ِ ] (اِخ ) ۞ (ارنست بوریس ). عالم وظائف الاعضاء انگلیسی در سال 1904م . در آلمان متولد شد. استاد علم الامراض در آکسفورد برای همکاری با فلوری ۞ و فلمینگ ۞ در کشف پنی سیلین قسمتی از جایزه ٔ نوبل 1945 م . به وی داده شد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
چین برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) چین پیدا کردن . چروک برداشتن . کیس خوردن . شکنج و نورد پیدا کردن . شکن گرفتن .
ترکستان چین . [ ت ُ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به ترکستان شرقی شود.
کارخانه ٔ چین . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نگارستان چین : آن پری پیکر حصارنشین بود نقاش کارخانه ٔ چین .نظامی (هفت پیکر ص 219).
خاک جرعه چین . [ ک ِ ج ُ ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) وصف خاک است که چون آب بر آن ریزند آب را کم کم فروکشد. کنایه از شخص ریزه خوار...
پیش چین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیدن پیش از وقت مقرر.
بهارستان چین . [ ب َ رَ / رِ ن ِ ] (اِخ ) بهارستان . بهار چین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بهارستان شود.
شاه چین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب )بهترین را گزیدن . (یادداشت مؤلف ). قطف بهترین میوه . (یادداشت مؤلف ). برگزیده ٔ میوه ٔ درختی را چیدن .
سنگ چین کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور زمینی را سنگ چیدن و محفوظ داشتن آنرا. گرداگرد زمین بی صاحبی (زمین موات را) سنگ چین کنند بخاطر ح...
گردون چین بیک . [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از خانان خوارزم است . رجوع به ذیل تاریخ رشیدی حافظ ابرو ص 131، 132 و 134 و گردوچین شود.
لای چین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زنده به میان دیوار نهادن . به گچ گرفتن . به گل گرفتن .
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۴ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.