حافظ
نویسه گردانی:
ḤAFẒ
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) علی پاشا. یکی از مردم آماسیه و از وزرای عهد سلطان محمودخان ثانی . وی در ابتدا در خدمت بعض وزرا سمت قپوچی باشی (دربان باشی ) داشت و سپس به قسطنطنیه شد و آنگاه با رتبه ٔ وزارت والی طرابزون گردید و در سنه ٔ 1225 هَ . ق . به سمت قپودان پاشائی در نیروی دریائی چرخه چی علی پاشا در بحر اسود تعیین شد و پس از چهار ماه به سمت والی ودین منصوب گردید. (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های همانند
۱۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
حافظ. [ف ِ ] (اِخ ) علی بغدادی . رجوع به حافظ بغدادی شود.
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) علی جامی . امیر علیشیر گوید: صاحب کمال زمان خود بود به تخصیص در علم تصوف . و حضرت مخدومی نورا [ عبدالرحمان جامی ] در نف...
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) عفیف الدین . رجوع به عفیف شود.
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) محمد (الحاج ). او راست : الکلام المتین فی معرفةالبراهین که در مطبعةالمعارف مصر بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ).
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) محمدآقا. رجوع به حصیرچی زاده شود.
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) محمدبک . رجوع به محمدبیک شود.
حافظ. [ ف ِ] (اِخ ) محمدشریف . رجوع به محمدشریف بن عبداﷲ شود.
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) محمدبن ناصر سلامی ، منسوب به مدینةالسلام بغداد. محدث است .
حافظ. [ ف ِ ](اِخ ) معین الدین خلیفه . یکی از صدور سلطان حسین میرزا تیموری . رجوع به حبیب السیر ج 3 جزو 3 ص 299 شود.
حافظ. [ ف ِ ] (اِخ ) نجیب . رجوع به وسیله محمد شود.