حبیب
نویسه گردانی:
ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) شخصی خوش صحبت است ، و اشعار بسیار دارد، و خط را نیکو مینویسد، و شعر نیز نیکو میگوید وبا این فضیلت در کاشی کاری نظیر ندارد، حالی در روم به این کار مشغول است ، علوفه ٔ سلطانی جهت این کار میخورد، و بازار فضیلت در روم چنان کساد است که مولانا حبیب با انواع فضایل هرچند جهد کرد که او را به جهتی از جهات فضایل علوفه تعیین کنند، نکردند، آخر بضرورت اظهار کاشی کاری که میدانست کرد، و چون احتیاج به صنعت او داشتند از این جهت او را هشت اقچه ٔ عثمانی مقرر کردند. رجوع به ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 381 شود.
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
حبیب خراسانی . [ ح َ ب ِ خ ُ ] (اِخ ) حاج میرزا... شاعر خراسانی از خاندان شهیدی . وی پسر حاج میرزا هاشم پسر میرزا هدایت اﷲ پسر میرزا مهدی خراس...
حبیب اصفهانی . [ ح َ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ ) (میرزا...) معروف به حبیب افندی ، معلم ادبیات فارسی در استانبول . وی کتابی به نام «دستور سخن » در د...
حبیب سجستانی . [ ح َ ب ِ س ِ ج ِ ] (اِخ ) شیخ طوسی در رجال خود یک مرتبه او را در عداد اصحاب سجاد(ع ) شمرده و یک مرتبه از اصحاب باقر(ع ) و د...
حبیب سلامانی . [ ح َ ب ِ س َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن عمرو و حبیب بن فویک شود.
حبیب اﷲ باغنوی . [ ح َ بُل ْ لاه ِ ن َ ] (اِخ ) شیرازی مشهور به ملامیرزاجان . اشعری شافعی مذهب بود و در سال 994 هَ . ق . درگذشت . وی معاصر ملاعب...
حبیب اﷲ جرجانی . [ ح َ بُل ْ لاه ِ ج ُ ] (اِخ ) (امیر...) از احفاد والانژاد اشرف علماء ربانی امیر شریف الدین علی جرجانی است و سید شرف الدین علی...
حبیب اﷲ کاشانی . [ ح بُل ْ لاهَِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب اﷲبن علی مدد بشود.
حبیب اﷲ شیرازی . [ ح َ بُل ْ لاهَِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب اﷲ باغنوی و میرزاجان شود.
حبیب اﷲ شیرازی . [ح َ بُل ْ لاهَِ ] (اِخ ) رجوع به حبیب اﷲ جرجانی شود.
حبیب مرغینانی . [ ح َ ب ِ م َ ] (اِخ ) رجوع به حبیب بن محمدبن داود شود.