گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حجر نویسه گردانی: ḤJR حجر. [ ح ُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ حجره . (غیاث ) : مسند از تخت و مخده ز نمط برگیریدحجر از بهو و ستاره ز حجر بگشائید. خاقانی .گرچه خمخانه ٔ ما را نه حجر ماند و نه بهوهر چه آرایش طاق است و حجر بگشائید. خاقانی .رجوع به حجره شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۷۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی حجر شیاطین حجر شیاطین .[ ح َ ج َ رِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب گوید: سنگ ابلیس است برنگ و وزن مانند یاقوت اما شفاف نیست... حجر لاجورد حجر لاجورد. [ ح َ ج َ رِ ج ْ وَ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجر اللاجورد شود. حجر بقرانی حجر بقرانی . [ ح َ ج َ رِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حجر بقران شود. حجر اخاطیس حجر اخاطیس . [ ح َ ج َ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یشب أبیض . (بحر الجواهر چاپی ). و در برخی نسخه های خطی : احاطیس ، الشب الابیض با حاء مهم... حجر بادزهر حجر بادزهر. [ ح َج َ رِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالحیه است . حجر تراسیس حجر تراسیس . [ ح َ ج َ رِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجر ثراقی ۞ . لکلرک گوید: شاید نوعی زغال سنگ است . رجوع به حجر ثراقی شود. حجر اناغاط حجر اناغاط. [ ح َ ج َ رِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجر اناخاطس شود. حجر افریقی حجر افریقی . [ ح َ ج َ رِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی است مابین خفت و ثقل و اجزاء او مختلف است در صلابت و لین . با خطوط سفید مثل اقلیم... حجر افروغی حجر افروغی . [ ح َ ج َ رِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجر فروقیا. فرغیوس . لیثص فروغیوس . ۞ حجرالافروج . رجوع به حجرالافروج شود. حجر اعرابی حجر اعرابی . [ ح َج َ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکرسنگ . حجرالعاج . سنگ رخم . ابن البیطار در مفردات گوید: قال دیسقوریدوس فی الخامسة یشبه... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۸ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود