حجر
نویسه گردانی:
ḤJR
حجر. [ ح ُ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن وائل . ابن عبدالبر او را یاد کرده ، گوید: حجاج بن ارطاءة از عبدالجباربن وائل بن حجر، از پدرش از جدش حجر از پیغمبر روایتی دارد و مسدد نیز همین روایت را در مسند خویش آورده است . ابوعمر گوید: از کلمه ٔ «از جدش » اگر اشتباه نباشد،معلوم میشود حجر یکی از صحابه بوده است . باید گفت : ممکن است در اصل زنجیره ٔ سند بجای «از عبدالجبار...«»ابن عبدالجبار...» باشد. (الاصابة ج 2 قسم 4 ص 77).
واژه های همانند
۱۷۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حجر شیاطین .[ ح َ ج َ رِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب گوید: سنگ ابلیس است برنگ و وزن مانند یاقوت اما شفاف نیست...
حجر لاجورد. [ ح َ ج َ رِ ج ْ وَ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجر اللاجورد شود.
حجر بقرانی . [ ح َ ج َ رِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حجر بقران شود.
حجر اخاطیس . [ ح َ ج َ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یشب أبیض . (بحر الجواهر چاپی ). و در برخی نسخه های خطی : احاطیس ، الشب الابیض با حاء مهم...
حجر بادزهر. [ ح َج َ رِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالحیه است .
حجر تراسیس . [ ح َ ج َ رِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجر ثراقی ۞ . لکلرک گوید: شاید نوعی زغال سنگ است . رجوع به حجر ثراقی شود.
حجر اناغاط. [ ح َ ج َ رِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجر اناخاطس شود.
حجر افریقی . [ ح َ ج َ رِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی است مابین خفت و ثقل و اجزاء او مختلف است در صلابت و لین . با خطوط سفید مثل اقلیم...
حجر افروغی . [ ح َ ج َ رِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجر فروقیا. فرغیوس . لیثص فروغیوس . ۞ حجرالافروج . رجوع به حجرالافروج شود.
حجر اعرابی . [ ح َج َ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکرسنگ . حجرالعاج . سنگ رخم . ابن البیطار در مفردات گوید: قال دیسقوریدوس فی الخامسة یشبه...