حروم
نویسه گردانی:
ḤRWM
حروم . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) ناقه ای که سالها بار نگیرد بی آنکه ستاغ باشد. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آسیای صغیر، بیزانس. "در جای دیگری از همان بندهشن ایرانی آمده است که خشین در هروم ( یعنی روم) واقع شده است و مراد از روم در کتاب های پهلوی همیشه آ...
هروم . [ هََ ] (ع ص ) زن پلید بدخوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هروم .[ هََ ] (اِخ ) نام پهلوانی و دلاوری است . (برهان ).
هروم . [ هََ ] (اِخ ) نام شهر زنان و بعضی گویند نام شهری است که در این زمان بردع می گویندش . (برهان ) : هرومش لقب بود از آغاز کارکنون برد...