اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هروم

نویسه گردانی: HRWM
هروم . [ هََ ] (اِخ ) نام شهر زنان و بعضی گویند نام شهری است که در این زمان بردع می گویندش . (برهان ) :
هرومش لقب بود از آغاز کار
کنون بردعش خواند آموزگار.

نظامی .


رج-وع به ب-ردع شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
هروم . [ هََ ] (ع ص ) زن پلید بدخوی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هروم .[ هََ ] (اِخ ) نام پهلوانی و دلاوری است . (برهان ).
آسیای صغیر، بیزانس. "در جای دیگری از همان بندهشن ایرانی آمده است که خشین در هروم ( یعنی روم) واقع شده است و مراد از روم در کتاب های پهلوی همیشه آ...
حروم . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) ناقه ای که سالها بار نگیرد بی آنکه ستاغ باشد. (منتهی الارب ).
حرامزاده
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.