حسار
نویسه گردانی:
ḤSAR
حسار. [ ح َ ] (ع اِ) نباتیست . (مهذب الاسماء). نباتیست که به گزر ماند. || سپندان .
واژه های همانند
۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قزل حصار. [ ق ِ زِ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نوده چناران بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد که در 42 هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و 4 هزارگزی جنوب جاد...
قوچ حصار. [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اکراد ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، سکنه ٔ آن 115 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، لبنیا...
خان حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باغان بخش شیروان شهرستان قوچان . واقع در 17 هزارگزی شمال خاوری شیروان و 3 هزارگزی شمال شوسه ٔ ع...
نه حصار. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند. در 3 هزارگزی مشرق گرمسار و 5 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران در...
هفت حصار. [ هََح ِ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت آسمان است : تا فلک برکشیده هفت حصارمنجنیقی چنین نشد بر کار.نظامی .
نام تپه ای در نزدیکی شهر کیان استان چهارمحال و بختیاری است که محل گردش سیزده نوروز مردمان کیان قدیم(شهرک سابق) بوده است.
کبود حصار. [ ک َ ح ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی کبود تشت است که کنایه از آسمان باشد.(برهان ). کبود حصار. کبود طشت . کنایه از آسمان است .(آنندراج ) (ان...
کهنه حصار. [ ک ُ ن ِ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دربند پایین است که در بخش سربند شهرستان اراک واقع است و 450 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی...
حصار قاضی . [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران . واقع در هیجده هزارگزی جنوب خاور ورامین و سه هزارگزی جوا...
حصار معلق . [ ح ِ رِ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حصار فیروزه . کنایت از آسمان . (مجموعه ٔ مترادفات ) (آنندراج ).