حسار
نویسه گردانی:
ḤSAR
حسار. [ ح َ ] (ع اِ) نباتیست . (مهذب الاسماء). نباتیست که به گزر ماند. || سپندان .
واژه های همانند
۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سرخه حصار. [ س ُ خ َ ح ِ ] (اِخ )دهی جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران . دارای 200 تن سکنه است . آب آن از قنات . محصولات آن...
سرخه حصار. [ س ُ خ َ ح ِ ] (اِخ )دهی از دهستان تیرچائی بخش ترکمان شهرستان میانه . دارای 187 تن سکنه است . آب آن از رود النجارق . محصول آن ...
عاشق حصار. [ ش ِ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین واقع در 1400گزی راه شوسه واقع در جلگه آب و هوای آن معت...
علی حصار. [ ع َ ی ِ ح َص ْ صا ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن ابراهیم خزرجی فاسی ، مشهور به حصار و مکنّی به ابوالحسن . وی در فاس متولد شد و در س...
حصار شهاب . [ ح ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در یازده هزارگزی شمال مشهد و 2هزارگزی شمال کشف رود. ن...
حصار ساتی . [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در 14هزارگزی جنوب باختر علیشاه عوض ، کنار راه عمومی رباطکریم به بیدکن...
حصار ضبطی . [ ح ِ ض َ ] (اِخ ) دهی است جزو بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در بیست هزارگزی جنوب خاور شهریار وسه هزارگزی شمال راه رباطکریم به...
حصار عیسی . [ ح ِ سا ] (اِخ ) دهی است ازدهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد. واقع در یازده هزاروپانصدگزی شمال باختری اسفراین و پانزده ه...
حصار کردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محاصرت کردن . به حصار درآوردن دژ یا جائی را : بی در و روزن بسی حصارستان بی در و روزن کس حصار کند. ناص...
حصار کرنی . [ ح ِ ؟ ] (اِخ ) حصاری نزدیک مرند و پل ضیاءالملک . (حبیب السیر ج 3 ص 439) (نزهة القلوب ).