حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ )ابن احمد شجری از وزرای دربار الراضی باﷲ عباسی بود و در خانه ٔ علی بن هارون بن علان یهودی جهبذ بر قرن الصراة سکونت داشت و چنان مردم و همسایگان را آزرده بود که چون ابومحمدبن جعفر حاکم بغداد شد و احمدبن شجری را بگرفت ، مردم ریختند و خانه ٔ او را آتش زدند. چند روز میسوخت و تهمت وی آن بود که میخواهد عبداﷲ پسر الراضی باﷲ را به خلافت بنشاند. (الاوراق صولی ص 204).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن سلیمان صرخدی خطیب . در رجب 701 هَ . ق . در قاهره درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 24).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن سنجر مسکنی مدنی ، وزیر طفیل بن منصور، امیر مدینه بود ودر 748 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 صص 24-25).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن شبیب معمری . رجوع به حسن معمری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن شجاع ضریر، شاگرد ابن فارس . در ربیعالاول 636 هَ . ق . متولد و در شوال 709 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالرحمان . رجوع به حسن یازوری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالعزیز. رجوع به حسن مرغینانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالکریم . رجوع به حسن فتال شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲ. رجوع به حسن علیاری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عمر. رجوع به حسن مراکشی شود.
حسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن علی بن عمر اسناوی ، شاگرد شیخ بهاءالدین قفطی . در 718 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 25).