حسن
نویسه گردانی:
ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن فضال کوفی شیعی ، مکنی به ابومحمد. درگذشته ٔ 224 هَ . ق . او راست : «الرد علی المغالبة» و «الابتداء و المبتدا» و «البشارات » و «الرجال » و «الزیادات » و «الشواهد من القرآن » و «الصلاة» و «الملاحم » و«الناسخ و المنسوخ فی القرآن ». (هدیةالعارفین ج 1 ص 267) (رجال نجاشی و رجال مامقانی ) (ذریعه ج 3 ص 322).
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۷ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن . رجوع به حسن نقشبندی و حسن حلیمی و حسن صاغانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن بزرگ امید. رجوع به حسن نومسلمان شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن حمدون . رجوع به حسن کاتب شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن علی بغدادی . رجوع به حسن خلال شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن علی . رجوع به حسن صغانی شود.
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن محمدبن محمدبن بزرگ امید. رجوع به حسن نومسلمان و غزالی نامه حاشیه ٔ ص 37 شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مروان الموثق . در 607 هَ . ق . درگذشت . او راست :«الفائق فی علم الوثائق ». (هدیةالعارفین ج 1 ص 280).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن ازمیری . رجوع به حسن ازمیری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن شیبانی . رجوع به حسن قمی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن طوسی . وی پسر شیخ الطائفه ٔ طوسی صاحب تهذیب و استبصار میباشد. و کنیت او ابوعلی و تا 515 هَ . ق . زند...