اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن فیروزان . وی عم ماکان بن کاکی بود و چون ماکان کشته شد وشمگیر او را به اطاعت دعوت کرد و او در ساری بودو دعوت را نپذیرفت و به خراسان رفت و با لشکر ابوعلی صاحب خراسان ، وشمگیر را محاصره کرد و ابوعلی با وشمگیر صلح کرد و حسن که ناراضی بود، متمرد شد و بر گرگان مسلط گردید. (ابن اثیر وقایع سال 330 هَ . ق .)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۰ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین سبزواری . رجوع به حسن سبزواری شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین سکونی کوفی . او راست : کتاب الحدیث . (ذریعه ج 6 ص 321).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین عربی معروف به ابن الشیخ حسبه جی حنفی درگذشته ٔ 1140 هَ . ق . او راست : معیارالدول و مسبارالملل در جغرافی ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین عرنی مدنی نجار. او راست : کتاب الحدیث . (ذریعه ج 6 ص 321).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حسین نوبختی . رجوع به حسن نوبختی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمدان تغلبی . رجوع به حسن حمدانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمدان . رجوع به حسن حمدانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمدون . رجوع به حسن کاتب شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن علی بن عبداﷲ مرعشی . رجوع به حسن مرعشی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن محمد شیرازی . رجوع به حسن بلاسی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.