اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر سکاکینی . پدرش فاضل و شیعی بی غلو بود و خودش در رفض غلو کردو قاضی شرف الدین او را به جرم سب شیخین تکفیر کرد وبه حکم این قاضی در سوق الخیل گردن حسن را زدند (11 جمادی اول سال 744 هَ . ق .). (دررالکامنة ج 2 ص 34).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۴ ثانیه
حسن نظر. [ ح ُ ن ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش نیتی .خوش بینی . مقابل سؤنیت . رجوع به ترکیبات حسن شود.
حسن نیت . [ ح ُ ن ِ نی ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش نیتی . پاک نیت بودن . مقابل سؤنیت .
عرب حسن . [ ع َ رَ ح َ س َ ](اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری شوشتر کنار راه تابستان...
غریب حسن . [ غ َ ح ُ ] (ص مرکب )آنکه دارای جمال و زیبایی شگفت آور است : شهری غریب دشمن ویاری غریب حسن آنجا چه جای غمزدگان قلندر است .خاقان...
غریب حسن .[ غ َ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه که در 11/5هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و یک هزار و ...
به ماده حسن رجوع شود. به معنی «عاقبت به خیری» درج شده است.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حسن عمید (زادهٔ ۱۲۸۹ در مشهد – درگذشتهٔ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸)[۱] فرهنگ‌نویس، نویسنده و روزنامه‌نگار نامدار ایرانی است.[۱][۲] او نویسندهٔ فرهنگ عمید است که ا...
حسن عمید (زادهٔ ۱۲۸۹ در مشهد – درگذشتهٔ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸)[۱] فرهنگ‌نویس، نویسنده و روزنامه‌نگار نامدار ایرانی بود.[۱][۲] او نویسندهٔ فرهن...
موجودی بسیار نایاب و کسخل و کس مغز که در نواحیه مشهد میزیستد و علاقه ی خاصی به خایه های صادق دارد لازم به ذکر است این موجود به انسانی نر که در طبقه ی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.