اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حصن

نویسه گردانی: ḤṢN
حصن . [ ح ِ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های هشتگانه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان . حدود آن از شمال به دهستان حومه ٔ زرند و سیریز، از خاور به دهستان سبلوئیه ، از جنوب به بخش رفسنجان و از باختر به دهستان نوق رفسنجان . این دهستان در دامنه واقع شده و هوای آن معتدل و آب آن از قنوات است . از 21 آبادی تشکیل شده و در حدود 1500 تن سکنه دارد. راهش مالرو است . مرکز دهستان ، قریه ٔ حصن است . محصولش غلات ، حبوبات ، پنبه و پسته و صادرات آن پسته است . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی آن قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن صدیق دمشقی . درگذشته ٔ پیرامون 1186 هَ . ق . او راست : غرائب البدائع. (هدیة العارفین ج 1 ص 299).
حسن .[ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن صصری . رجوع به حسن ربعی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن طاهر قائنی هاشمی . او راست : «الرسالةالباهرة». (ذریعه ج 3 ص 15).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن طولون (832 -909 هَ . ق .) او راست : شرح مقدمه ٔ آجرومیه و جز آن .رجوع به ابن طولون و هدیةالعارفین (ج 1 ص 289) شو...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن ظریف بن ناصح کفان کوفی ساکن بغداد و از اصحاب حسن عسکری امام یازدهم شیعه بود و پدرش تا سال 200 هَ . ق . زنده...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عباس حریشمی . او راست : کتاب الحدیث . (ذریعه ج 6 ص 322).
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عباس بن محمدعلی نجفی . رجوع به حسن بلاغی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبدالحسین نجفی . رجوع به حسن طالقانی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان ، از علمای عصر مرادخان ثالث . او راست : ترجمه ٔ «مالایسع الطبیب جهله » به ترکی . و رجوع به رامهرمزی و ...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عمر ارمنتی . متولد 687 هَ . ق . شاعر بود و درقوص در 739 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 ص 17).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.