حصیر
نویسه گردانی:
ḤṢYR
حصیر. [ ح َ ] (اِخ ) نام حصنی به یمن از بناهای ملوک قدیم . || کوهی به بلاد غطفان . یا کوهی جهینه را. || نام وادیی است . || آبی از آبهای نملی . (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حصیر. [ ح َ ] (ع اِ)باریه . (معجم البلدان ). زیغ بوریا از نی . (مهذب الاسماء).بوریای خرما. (غیاث از کشف و سروری ). بوریا. بوری . بوریه . باری . ...
حصیر. [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابن بدر. صحابی است .
حسیر. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) آرمان خوار. ارمان خوار. (مهذب الاسماء). آرمان و دریغخوار. اندوه خوار. افسوس خوار. افسوس و دریغخورنده . دریغخورنده . || ...
هسیر. [ هَََ ] (اِ) هسر است که یخ باشد. (برهان ) : امروز از خجالت دوشینه بنده راجانی است پر ز آتش و طبعی پر از هسیر.سنائی .