حمام . [ ح َم ْ ما ] (ع اِ) گرمابه . مذکر است . (از منتهی الارب ). ج ، حمامات . (منتهی الارب ). وفارسیان به تخفیف نیز استعمال نمایند. (آنندراج ).
-
امثال :
رستم در حمام ؛ نقش در حمام .
اگر تو آدمئی اعتقاد من آنست که دیگران همه نقشند بر در حمام .
؟
مثل حمام جن است ؛ یعنی یکی از یکی درازترند.
مثل حمام زنانه ؛ که همگی در آن واحد سخن گویند.