حمرة
نویسه گردانی:
ḤMR
حمرة. [ ح ُم ْ م َ رَ ] (ع اِ) یکی حمر. (منتهی الارب ). رجوع به حمر شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حمرة. [ ح ُ رَ ] (ع اِ) سرخی . (منتهی الارب ). و آن رنگ معروفی است . (از اقرب الموارد).- ذوحمرة ؛ شیرین : گویند رطب ذوحمرة. (از اقرب الموارد)...
حمرة. [ ح ُ م َ رَ ] (ع اِ) یکی حمر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و آن مرغی است سرخ رنگ . رجوع به حمر شود.
همره . [ هََ رَه ْ ] (ص مرکب ) دو تن که به یک راه روند. همراه : دراز است راهش وگر کوته است پراکندگانیم اگر همره است . فردوسی .تو چنگ فزونی...