اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حیوان

نویسه گردانی: ḤYWʼN
حیوان . [ ح َ ی َ ] (ع مص ) زنده بودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اِمص ) زندگی . زندگانی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زندگانی که در او مرگ نباشد. (ترجمان عادل ) : و ان الدار الاخرة لهی الحیوان . (قرآن 64/29). و در حواشی بعض کتب منطق آمده که حیوان بتحریک ، به معنی حیات است و بفتح اول و سکون ثانی صفت مشبهه است ، چنانکه سکران . (آنندراج ) (غیاث ). || (اِ) جانور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جاندار. (غیاث ). فارسیان بهر دو معنی بیشتر بسکون یاء استعمال کنند. (غیاث ). در اصل حییان بود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، حیوانات . (السامی فی الاسامی ). یکی از موالید ثلاث . قسیم جماد و نبات :
تا جان معرفت نکند زنده شخص را
نزدیک عارفان حیوان محقری .

سعدی .


همه دانند که من سبزه ٔ خط دارم دوست
نه چو دیگر حیوان سبزه ٔ صحرایی را.

سعدی .


خفتگان را خبر از زمزمه ٔ مرغ سحر
حیوان را خبر از عالم انسانی نیست .

سعدی .


حاجت موری و اندیشه ٔ کمتر حیوانی
برتو پوشیده نماند که سمیعی وبصیری .

سعدی .


صوفی شهر بین که چون لقمه ٔ شبهه میخورد
پاردمش دراز باد این حیوان خوش علف .

حافظ.


- حیوان شناسی ؛ رجوع به این کلمه شود.
- علم حیوان ؛ علمی است که از خواص احوال انواع حیوانات و عجائب و شگفتی ها و سودها و زیان های آن بحث و گفت و گو میکند. موضوع این علم جنس حیوان است از بحری و بری و رونده و خزنده و پرنده و جز آن و غرض از آن مداواة و معالجه و سود بردن از حیوانات سودبخش و دوری از حیوانات زیانبخش و پی بردن به حالات شگفت انگیز و کارهای عجیب و غریب آنان است . در این باره مسلمین و دانشمندان پیشین کتابها پرداخته اند از جمله کتاب الحیوان ارسطو مشتمل بر نوزده مقاله که ابن بطریق آنرا ازیونانی بعربی برگردانیده است و کتاب دیگری نیز ارسطو راست در اوصاف حیوان غیر ناطق و منافع و مضار آن ونیز کتاب الحیوان ابی عثمان عمروبن بحر جاحظ بصری متوفی در 255 هَ . ق . و مختصر حیوان الجاحظ از ابوالقاسم هبةاﷲبن القاضی رشید جعفر متوفی در 608 هَ . ق . و کتاب الحیوان ابن ابی الاشعث و مختصر آن از موفق بغدادی . (کشف الظنون ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حیوان .[ ح َی ْ ] (از ع ، اِمص ) در تداول فارسی بسکون یاء تلفظ میشود و در اصل بفتح یاء است . زندگی و زندگانی .- آب حیوان ؛ آب زندگانی : سکن...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: آژل ãžel (کردی)، ایستور ïstur (پارتی)**** فانکو آدینات 09163657861
آب حیوان . [ ب ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب زندگانی : خردیافته مرد یزدان پرست بدو در یکی چشمه گوید که هست گشاده سخن مرد با...
خون حیوان . [ ن ِ ح َ / ن ِ ح َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شیر و روغن و جغرات و عسل و جز آن باشد. (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: توردان turdân (پارسی نو)**** علی محمد عالیقدر 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: دئیتیک daïtik (اوستایی: daïtika)**** علی محمد عالیقدر 09163657861
شربت حیوان . [ ش َب َ ت ِ ح َ ی َ / ح َی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آب حیات است . (آنندراج ) (بهار عجم ) : گر تو آیی بسرش شربت حیوان...
چشمه ٔ حیوان . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب حیوان . (ناظم الاطباء). چشمه ای است که هر کس از آب آن ...
امهات حیوان . [ اُم ْ م َ ت ِ ح َی ْ/ ح ِی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امهات اربعه . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به امهات و امهات اربعه شود.
چارصنف حیوان . [ص ِ ف ِ ح َ ی َ / ح َ ی ْ ] (اِ مرکب ) اصناف اربعه ٔ حیوان (انسان ، پرندگان ، خزندگان و چرندگان ) : باد بر هفت فلک پایه ٔ تختش ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.