گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خار نویسه گردانی: ḴAR خار. (ع اِ) اختیار تنفیذ یا فسخ یک معامله در ظرف زمان معین برای این اختیار. (فهرست لغات عربی به انگلیسی سالم القربه فی احکام الحسبة ص 102) ۞ . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی پشت خار پشت خار. [ پ ُ ] (اِ مرکب ) آهنی باشد چون چند شانه ٔ بهم پیوسته گرفتن گرد و موی زاید را از ظاهر بدن اسب و استر و غیره . قشو. فِرجول . کبیجه . ... پای خار پای خار. (اِ مرکب ) سنگ پا. نُسفه . نشفه . (منتهی الارب ). و آن سنگی باشد سیاه و متخلخل که بدان شوخ کف پای سترند. خار شتر گیاه بته ای پر خار با برگهای ریز وگل قرمز وکوچک که آنرا چرخ کرده وآب سبزرنگ آن خواص دارویی دارد و برای کلیه مفید است گل خار گل خار. [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رنگی است معروف شبیه به رنگ گل خار وآن نباتی است خاردار که گل سرخ دارد و مایل به کبودی و... خار و خس خار و خس . [ رُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قصد از ایندو لفظ نوع مخصوصی از نباتات نیست بلکه مقصود از هر گیاهی که دارای خار و خس باشد و مردم... خار و خو خار و خو. [ رُ خ َ / خُو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آنچه از گیاه هرزه از کشت زار برکنند نما و نشو کشت را : گر ایدونکه رستم بود پیشرونماند بر این... خار دراز خار دراز. [رِ دِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خاری که بزرگ است و دراز. اَسَل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به کلمه ٔ اسل شود. خار دیده خار دیده . [ رِ دی دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )خار چشم . موذی . مزاحم . مانع. رنج دهنده . خار راه . خار سپید خار سپید. [ رِ س ِ ] (اِ مرکب ) نام داروئی است که آن را بادآورد نیز گویند. (آنندراج ). نام داروئی است . (شرفنامه ٔ منیری ). خاریست سپید رنگ ک... خار سفید خار سفید. [ رِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خارزد. رجوع به خار سپید و سپید خار شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۶ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود