اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خاموش

نویسه گردانی: ḴAMWŠ
خاموش . (اِخ ) ابن مظفرالدین ازبک ۞ . وی پس از پدرش مظفرالدین ازبک که در قلعه ٔ النجق بقولنج درگذشت با کمک قراجه ، غلام پدرش ، مدتی کرّ و فرّ کرد ولی کار بجائی نرسید. (از تاریخ گزیده ص 478). بنابرنقل تاریخ مغول نام او اتابک قزل ارسلان بن اوزبک است و چون کر و گنگ بوده او را خاموش می گفتند. (تاریخ مغول ص 126).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خاموش نشستن . [ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) بیصدا نشستن . ساکت نشستن : جای آن نیست که خاموش نشیند مطرب شب آن نیست که در خواب رود یار و ندیم ...
خاموش نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خاموش کردن . خاموش ساختن . خاموش گردانیدن . رجوع به مصادر «خاموش کردن » و «خاموش ساختن » و «خ...
خاموش گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) ۞ بیصدا شدن . ساکت شدن . از سخن بازایستادن . دم فروبستن . خاموش شدن . خاموش گشتن . اِطراق . (منتهی ا...
خاموش گریستن . [ گ ِ ت َ ] (مص مرکب ) آهسته و بی آواز گریستن .
خاموش شیرازی . [ ش ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای ایران است که اصلش از کاشان بوده ولی در شیراز مرده است . (از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آ...
خاموش شیرازی . [ ش ِ ] (اِخ ) میرزا ابوالقاسم خاموش شیرازی . یکی از شعرای پارسی زبان و دارای دیوانی است . (از الذریعه الی تصانیف الشیعه تأ...
خاموش گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) ساکت کردن . از سخن بازداشتن . خاموش ساختن . خاموش کردن . تَصمیت . اِصمات . (منتهی الارب ). تَضمیز. (ناظم...
نظام الدین خاموش . [ ن ِ مُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) از عرفای قرن نهم و از شاگردان علاءالدین محمد بخاری است ۞ . کراماتی بدو نسبت داده اند. به سا...
چراغ خاموش کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اطفای چراغ . چراغ نشاندن و چراغ کشتن و گل کردن . (آنندراج ). مقابل روشن کردن چراغ . رجوع...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.