اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خان

نویسه گردانی: ḴAN
خان . (اِخ ) دهی است ازدهستان الند بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 76 هزارگزی شمال باختری خوی . این ده را راه ارابه رو است . ناحیه ای است کوهستانی . آبادی آن در دره قرار دارد. آب و هوای آن سرد ولی سالم میباشد. سکنه ٔ آنجا 18 تن که بزبان کردی متکلم و بمذهب سنی متدینند. آب این دهکده از چشمه و رود یکماله است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) ثانی ایلکی ملقب به شرف الدوله و مکنی به ابوشجاع . وی نهمین از ایلک خانیه ٔ ترکستان است که از حدود 421 تا 42...
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) عثمان . رجوع به عثمان بن ابراهیم و لباب الالباب ج 1 ص 44، 46، 171، 172، 222، 258، 302، 336، 348 شود.
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) قیالیغ در عهد گورخان ، حاکم المالیغ و قیالیغ و فولادبود و شحنه ٔ گورخان با او در حکومت یار بود و چون دولت گورخان ...
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) نصرةالدین . رجوع به عثمان بن ابراهیم و ارسلان خان عثمان شود.
جانعلی خان . [ ع َ ] (اِخ ) مافی . از سرداران شجاع دوره ٔ زندیه بود و شب هنگام با جسارت بخیمه ٔ خوابگاه زکی زند که بعزم سرکوبی سلطان مردان...
پیرغیب خان . [ غ َ ](اِخ ) از امراء و یاران حمزه میرزای صفوی . وی در محاربه ٔ این شاهزاده با امرای تکلو و ترکمان که در دو فرسنگی سلطانیه بس...
تایانگ خان . (اِخ ) «تابوقا» پسر «اینانج خان » پادشاه قوم «نایمان » و پدر کوچلک خان است که خان ختای وی را «تایانگ » لقب داده بود یعنی پسر خ...
حسنعلی خان . [ ح َ س َ ع َ ] (اِخ ) ملقب به جهانسوز. رجوع به جهانسوز شود.
حسنعلی خان . [ ح َ س َ ع َ ] (اِخ ) (محمد...) ابن محمدنصیرخان ، حاکم سند. او راست : «تحفةالمسلمین » و «الرزیة الکبری ». (ذریعه ج 3 ص 469).
لاهوتی خان . (اِخ ) ابوالقاسم شاعر معاصر. او را دیوانی است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.