خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان . (اِخ ) دهی است ازدهستان الند بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 76 هزارگزی شمال باختری خوی . این ده را راه ارابه رو است . ناحیه ای است کوهستانی . آبادی آن در دره قرار دارد. آب و هوای آن سرد ولی سالم میباشد. سکنه ٔ آنجا 18 تن که بزبان کردی متکلم و بمذهب سنی متدینند. آب این دهکده از چشمه و رود یکماله است و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
خان آرزو.[ ن ِ رِ ] (اِخ ) نام یکی از شعرای هند و در فرهنگ آنندراج به اشعارش در موارد عدیده استشهاد شده است .
چغتای خان . [ ج َ غ َ ] (اِخ ) رجوع به جغتای خان شود.
جاروب خان . (اِخ ) لقب فتحعلی افشار بود که بسبب ظلم و تعدی و بی رحمی در میان لشکر افشار و اوزبک و افغان ، به جاروب خان مشهور بود. (مجمل الت...
تقتمش خان . [ ت ُ ت َ ؟ ](اِخ ) حاکم دشت قپچاق که در سال 898 هَ . ق . مغلوب امیر تیمور گورکانی گردید. (از قاموس الاعلام ترکی ).
برکای خان . [ ](اِخ ) ابن توشی خان بن چنگیزخان . یکی از فرمانروایان مغول . رجوع به تاریخ گزیده ص 576 و 580 و 581 شود.
بیرام خان . [ ب َ ] (اِخ ) ازامراء و وزرای معروف سلسله ٔ تیموریان هند. متوفی به سال 968 هَ . ق . پسر سیف علی بیگ از طایفه ٔ بهارلو. در بلخ ولاد...
بیرام خان . [ ب َ ] (اِخ ) بیرم خان . فرزند یوسف علی بک . چهارمین یا پنجمین حفید علی شکر ترکمانی است که اصلاً از قبیله ٔ بهارلو بوده و املاک و...
ارکلی خان . [ اِ رَ ] (اِخ ) هراکلیوس ۞ والی گرجستان و کاخت و کارتیل ، که آزادخان افغانی پس از فرار لشکریان خویش ، نزد او شد و او مقدمش را...
اولاغ خان . (اِخ ) از اتراک سلطانی در سمرقند. رجوع به تاریخ جهانگشای ج 1 ص 95 شود.
ایناق خان . (اِخ ) از خوانین و رؤسای ایل زند که کریم خان زند و برادرش صادق خان زند فرزندان او بودند. بعد از مرگ ایناق زنش که مادر کریم خا...