خدیجه . [ خ َ ج َ ] (اِخ ) بنت مأمون عباسی از فصحای شاعران بود. وقتی جاریه ای مغنیه مسماة به شاریة ابیات ذیل که از نتایج افکار مشارالیهاست در مجلس متوکل عباسی خواند:
باﷲ قولوالی لمن ذا الرشا
المثقل الردف الهضیم الحشا
اظرف ما کان اذا ماصحا
و املح الناس اذا ما انتشی
و قدبنی برج حمام له
ارسل فیه طائرا
یا لیتنی کنت حما ماله
او باشقایفعل بی مایشا
لو لبس القوهی من رقه
اوجعه القوهی اوخدشا.
خلیفه رانهایت خوش آمد و زیاده از حد تحسین کرد و از شاریه پرسید: این ابیات از کیست ؟ چون خدیجه خلیفه زاده بود و انتشار این قسم اشعار از او مناسب نمی نمود، شاریه خواست کتمان کند. خلیفه او را قسم داد. شاریه ناچار حقیقت را اظهار کرد و این ابیات به اسم خدیجه اشتهاریافت . مضمون شعر آخری از اشعار مسطوره ٔ خدیجه را شاعری ترک معروف به فطنت اقتباس کرده است و ساخته :
او زده ایلرای پری نازک تنگ سنگ
بوی سمیدن اولسه ٔ ده پیراهنک سنگ .
(از خیرات حسان ج 1 ص 115).