اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خروج

نویسه گردانی: ḴRWJ
خروج . [ خ َ ] (ع ص ) اسب درازگردن که بگردن خود افسار را که در لگامش باشد بشکند. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). ج ، خُرُج . || ناقه که از شتران در گوشه ای نشیند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ). ناقه که دور خسبد از اشتران . (از مهذب الاسماء). ج ، خُرُج .
- یوم الخروج ؛ یوم العید. یوم الزینة. (یادداشت بخط مؤلف ).
|| الف که در شعر بعد صله آید. (منتهی الارب ). یکی از حروف مدولین است که بوده باشد بعد از وصل چون متحرک بود، چنانچه در عنوان الشرف ذکر کرده ، ومنظور از جمله ٔ متحرک بود آن است که حرف وصل متحرک بود. و از حروف وصل جز هاء سایر حروف وصل متحرک نباشد و در این هنگام است که خروج لازمه ٔ حرف هاء میشود چنانچه در پاره ای از رسائل اهل عرب دیده شده ، و این اصطلاح اعرابست و اصطلاح فارسیان آن است که در جامعالصنایع آورده که : خروج حروفی را گویند که بعد از وصل درآید و حرف وصل متحرک نباشد چون یای کاریم و باریم و گاه باشد که متحرک باشد چون یای افکنیم و بشکنیم در این شعر :
تا چند بسنگلاخ غم افکنیم
وزسنگ ستم شیشه ٔ دل بشکنیم .
صاحب معیارالاشعار گفته اولی آن است که هرچه بعد از روی و وصل آید جمله را از حساب ردیف شمرند و این سخن متعارفست چرا که مشهور است که هرچه بعد از روی مذکور شود مادام کلمه ٔ علیحده یا بمنزله ٔ کلمه ٔ علیحده نباشد ردیف نیست ، و رعایت تکرار خروج در قوافی واجب است ، کذا فی منتخب تکمیل الصناعه . (از کشاف اصطلاحات فنون ).
قافیه در اصل یک حرف است و هشت آنرا تبع
چار پیش و چار پس این نقطه آنها دایره
حرف تأسیس و دخیل و ردف وقید آنگه روی
بعد از آن وصل و خروج است و مزید و نایره .

؟


|| (اِ مص ) بیرون شدگی . || یاغیگری و طغیان . (از ناظم الاطباء).
- خروج احشاء ؛ بیرون ریختن احشاء داخلی . بیرون آمدن اعضای داخلی .
- خروج از مرکز ؛ ۞ در هندسه خروج از مرکز اصطلاحی است که در مخروطات بکار می رود و آن نسبت فاصله بین دو کانون یک مقطع مخروطی است به طول محور اطول و آنرا به e نمایش می دهند. در هیئت قدیم «خروج از مرکز» یک مدار عبارتست از نسبت فاصله ٔ زمین تا مرکز مدار به قطر مدار و درهیئت جدید «خروج از مرکز» یک مدار عبارتست از فاصله ٔ خورشید تا مرکز مدار به قطر مدار و در هیئت جدید «خروج از مرکز» یک مدار عبارتست از فاصله ٔ خورشید تا مرکز مدار به قطر مدار. در هیئت جدید پس از کشف کپلرنسبت قطر نیمه ٔ اطول مدار به فاصله ٔ خورشید تا مرکزبیضی رسم شده .
- خروج بطن ؛ فروافتادن شکم از جای خود.
- خروج بلااراده ٔ بول ؛ ۞ بدون اختیار بول خارج شدن بر اثر استرخاء مثانه .
- خروج بلااراده ٔ پیشاب ؛ خروج بلااراده ٔ بول .
- خروج بول ؛ بیرون ریختن بول . شاشیدن .
- خروج جفت ؛ ۞ خارج شدن جفت جنین .
- خروج رحم ؛ خارج شدن رحم از وضع طبیعی و رو افتادن آن .
- خروج طَمْث ؛ ۞ آمدن حیض .
- خروج غایط ؛ خارج شدن مدفوع .
- خروج مقعده ؛ بیرون شدن نشین .
- خروج منی ؛ بیرون شدن منی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
خروج . [ خ ُ ] (ع مص ) بیرون شدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (لسان العرب ) (از اقرب الموارد). مقابل داخل شدن . مقابل ولوج . بیرون رفتن...
خروج . [ خ ُ] (اِ) آتش و شعله ٔ آن (از لغت گنابادیان ). || خروش . بانگ بلند. (ناظم الاطباء). || کلمه ای است در خروس . (فرهنگ جهانگیری ) : س...
حرف خروج . [ ح َ ف ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: آن است که حرف وصل بدو پیوندد، وآنرا از بهر آن خروج خوانند که شاعر از حرف...
خروج کردن .[ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیرون آمدن بر. بجنگ و خلاف برخاستن . برآغالیدن . شورش کردن . بضد کسی برخاستن : عمربن عبدالعزیز که خرو...
مکانیک سماوی شاخه‌ای از علم ستاره‌شناسی است که به مطالعهٔ اجرام سماوی می‌پردازد. این رشته علمی می کوشد قوانین فیزیک را با رفتار ستاره‌ها و سیارات منطب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.