خسرو
نویسه گردانی:
ḴSRW
خسرو. [خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 18 هزارگزی شمال ورامین سر راه شوسه ٔ خراسان . این دهکده در جلگه قرار دارد، معتدل ، آب آن از رودخانه ٔ جاجرود و محصول آن غلات و صیفی و چغندرقند و شغل و اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِ) ملک ۞ . پادشاه ۞ .(زمخشری ) (از برهان قاطع). کسری . قیصر. (ج ، اکاسره ،قیاصره ). هر پادشاه صاحب شوکت . (برهان قاطع...
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) پسر سیاوش و نوه ٔ کیکاوس یکی از شاهان کیان است . مادرش بنا برقول فردوسی دختر افراسیاب بنام سودابه بود او را ک...
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام یکی از سلاطین ایران است که بین زمان یزدگرد و بهرام گور سلطنت می کرد و از نژاد پشن بود. بهرام گور بعد شاهی...
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام آسیابانی است که یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی را کشت : فرومایه ای بود خسرو بنام نه تخت و نه گنج ونه ...
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام پدر ناصرخسرو شاعر معروف قرن چهارم هَ . ق . است . رجوع به ناصرخسرو شود.
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام سردار ایرانی بوده است که در قندهار به زمان شاه سلطان حسین صفوی کشته شده و بعد از او میرویس حاکم قندها...
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ )لقب انوشیروان پادشاه معروف ساسانی است . رجوع به خسرو انوشیروان شود.
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) یکی از سلاطین تیموری است بدهلی و پسر جهانگیر. او بسال 1031 هَ . ق . در 36 سالگی از طرف برادرش شاهجهان به قتل ...
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) از شاعران ترک بود و بسال 1005 هَ . ق . درگذشت . او را دیوانی به ترکی است . (از کشف الظنون ).
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) (ملامحمد افندی فرزند فرامرز). رجوع به خسروی ، ملامحمد افندی شود.