خسرو
نویسه گردانی:
ḴSRW
خسرو. [خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 18 هزارگزی شمال ورامین سر راه شوسه ٔ خراسان . این دهکده در جلگه قرار دارد، معتدل ، آب آن از رودخانه ٔ جاجرود و محصول آن غلات و صیفی و چغندرقند و شغل و اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
واژه های همانند
۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
خانه خسرو. [ ن ِ خ ُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیبر بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در چهار هزارگزی شمال خاوری کلیبر و چهار هزارگزی شوسه ٔ ...
خسرو روزبه همچنین مشهور با نامهای مستعار «سعیدی» و «ستخر» (مخفف ستوان توپخانه، خسرو روزبه)[۱] (۱۲۹۴ سامن ملایر- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۷) ستوان کمونیست، ریا...
خسرو و شیرین منظومهای از نظامی گنجوی است که در آن از لحن باربد سخن رفتهاست.
نظامی این منظومه را در چهارچوبهای زندگی خسرو در بزم شیرین، هنگام فرا...
درویش خسرو. [ دَرْ خ ُ رَ/ رُو ] (اِخ ) پیشوا و رئیس نقطویه ٔ قزوین در عهد شاه عباس اول صفوی . بنا بقول مورخین عصر صفوی وی نسبت پستی داشت و...
خسرو بهمنی . [ خ ُ رَ / رُو ب َ م َ ] (اِخ ) نام تیره ای است از ایل کرند رجوع به ایل کرند شود.
خسرو پرویز. [ خ ُ رَ / رُو پ َرْ ] (اِخ ) وی یکی از پادشاهان ساسانی است که از طریق «وستهم » و «وندوی » دو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمز...
خسرو دیوزاد. [ خ ُ رُ وِ دُوْ وْ ] (اِخ ) نامی افسانه ای است که دریکی از داستان های کودکان می آید. (یادداشت مؤلف ).
خسرو خوارزم . [ خ ُ رَ / رُ وِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) نام عام امراء خوارزم . (یادداشت بخط مؤلف ).
خسرو گلسرخی (زادهٔ ۲ بهمن ۱۳۲۲ - درگذشتهٔ ۲۹ بهمن ۱۳۵۲) شاعر و نویسندهٔ مارکسیست ایرانی بود. او به همراه عدهای دیگر از همفکران همنسل خویش که برخی از...
خسرو اختران .[ خ ُ رَ / رُ وِ اَ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (از ناظم الاطباء) : آثارانوار خسرو اختران بر صحایف اطباق ...