خسروشیرین
نویسه گردانی:
ḴSRWŠYRYN
خسروشیرین . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام قریه ای است هفت فرسنگی بیشتر میانه ٔ شمال و مغرب آسپاس . (از فارسنامه ابن بلخی ).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
خسروشیرین . [ خ ُ رَ / رُو ](اِخ ) نام یکی از کتابهای خمسه ٔ نظامی گنجوی است .
خسروشیرین . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِ) نام یکی از آهنگهای موسیقی است .
خسروشیرین . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام دیگر قصر شیرین است . رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ج 1 ص 148 شود.
خسروشیرین . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام رودخانه ای است در سرحد چهاردانگه ولایت قشقائی به فارس . آب آن شیرین و گوارا و اصل آن چشمه و در تن...
خسروشیرین . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام یکی از اعمال ولایت جوین است . (یادداشت بخط مؤلف ).
خسروشیرین . [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) دهی است از دهستان دز کرد بخش مرکزی شهرستان اقلید، واقع در 80 هزارگزی باختر اقلید دامنه جنوبی کوه آب سیا...
خسرو و شیرین منظومهای از نظامی گنجوی است که در آن از لحن باربد سخن رفتهاست.
نظامی این منظومه را در چهارچوبهای زندگی خسرو در بزم شیرین، هنگام فرا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.