اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خم

نویسه گردانی: ḴM
خم . [ خ ُم م ] (اِخ ) نام چاهی است بمکه که عبدشمس بن عبدمناف آن را حفر کرده است . (منتهی الارب ).
- غدیر خم . رجوع به ذیل همین ترکیب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
خم کوچک . [ خ ُ م ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خمره ٔ کوچک . خمچه . خم خرد. (ناظم الاطباء).
خم دادن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) برگردانیدن . منحنی کردن . دولا کردن . کج کردن . تعویج . تعقیف . حنو. تحنیه . تحنیت . عطف . اماله . (یادداشت بخطمو...
خم عیسی . [ خ ُ م ِ سا ] (اِخ ) مشهور است که حضرت عیسی در بدایت حال صباغی می کرد و یک خم بود که هر جامه را در آن زدی هر رنگی که خواستی ...
خم غدیر. [ خ ُ م ِ غ َ ] (اِخ ) غدیر خم . رجوع به غدیر خم شود.
خم کردن . [ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوتا کردن . دولا کردن . منحنی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : دل تو از اینکار بی غم کنم همان پشت بدخواه تو...
خم روئین . [ خ ُ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روئینه خم . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به ذیل خم شود.
خم و پیچ . [ خ َ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) پیچ . انحناء. خمیدگی . (یادداشت بخط مؤلف ).
خم و پیچ . [ خ َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربستان شهرستان گلپایگان . واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری گلپایگان . و دارای 1022 تن سکنه ، آ...
چین و خم . [ ن ُ خ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پیچ و تاب . شکن و نورد. رجوع به چین و نیز رجوع به خم شود.
پیچ و خم . [ چ ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چین و شکن . گردش و تاب : آب عزم است ولی خائن طبعساده رنگست ولی پیچ و خم است . خاقانی .- جوانی...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۹ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.