خوار
نویسه گردانی:
ḴWAR
خوار. [ خ َوْ وا ] (ع ص ) ضعیف . سست . نرم از مردم و از هر چیزی . ج ، خور. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : فرس خوارالعنان ؛ اسب سهل المعطف بسیار دو. (منتهی الارب ). || رقیق الحس از شتران . || (اِ) آهن . || سنگ آتش زنه . ج ، خوارات . || مرد نساب . (منتهی الارب ). || رنگ شتر بین خاکی و قرمزی . (از صبح الاعشی ).
واژه های همانند
۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
خار در جامه آویختن . [ دَ م َ / م ِ ت َ ] (مص مرکب ) چسبیدن خار بجامه . تعلیق خار بلباس . علق . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به لغت علق شود.
خار مقدس ( به انگلیسی : Cnicus ) یکی از گیاهان دارویی است که به صورت وحشی در مناطق کوهستانی و نیز کنار جاده ها دیده می شود.برگها و سرشاخه های این گی...
=== عنوان خود را اینجا وارد کنید... آذر