اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوامش

نویسه گردانی: ḴWAMŠ
خوامش . [ خ َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ خامشة. (منتهی الارب ) (ازتاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خامشة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
خامش . [ م ُ ] (ص ) مخفف خاموش باشد.(آنندراج ). خاموش . (ناظم الاطباء) (اشتنگاس ). مختصر خاموش . (شرفنامه ٔ منیری ) ۞ .ساکت . (از فرهنگ شعوری ج ...
خامش شدن . [ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ساکت شدن . صامت شدن . بی صدا شدن . خاموش شدن . مطاوعه ٔ خامش کردن . || منطفی شدن . چون : آتش خامش شد.
خامش کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساکت کردن . بیصدا کردن . خاموش کردن : دیو را نطق تو خامش میکندگوش ما را گفت تو هش میکند. مولوی .چنان ...
خامش ماندن . [ م ُ دَ ] (مص مرکب )ساکت ماندن . بیصدا ماندن . خاموش ماندن : ندانم تو خامش چرا مانده ای پس آن داستانها چرا خوانده ای . فردوسی ....
کنون ناطق خمش گردد کنون خامش به نطق آید رها کن حرف بشمرده که حرف بی شمار آمد. 1- دوست گرامی در واژه نامه وآزه را مدخل نهاده و معنی می کنند نه بیت کامل...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.