خوان
نویسه گردانی:
ḴWAN
خوان . [ خ ِ / خ ُ ] (معرب ، اِ) معرب خوان فارسی . هرچه بر وی طعام خورند. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، اَخْوِنة، خون .
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
طمغاج خان . [ طَ ] (اِخ ) ابن بغراخان . خان ترکستان از معاصرین مسعود و محمود غزنوی و پدر تَرکان خاتون زوجه ٔ ملکشاه سلجوقی که سلطان سلجوقی ...
طمغاج خان . [ طَ ] (اِخ ) (قلج ...) مسعودبن حسن . ممدوح سوزنی سمرقندی شاعر : شاهنشه ملوک و سلاطین شرق و غرب صاحبقران روی زمین خسرو زمان طمغ...
طمغاج خان . [طَ ] (اِخ ) از ملوک ترک ماوراءالنهر معروف به افراسیابیه و خانیه . رجوع به جهانگشای جوینی ج 2 ص 4 شود.
طمغان خان . [ طَ ] (اِخ ) نام پادشاه سمرقند.
قاروان خان . [ رْ ] (اِ مرکب ) کاروان خان . این خطابی است ایرانی . (از سفرنامه ٔ شاه ایران ) (آنندراج ).
فرابی خان . [ ف َ ] (اِخ ) از طوایف ترکمن ساکن خاک ایران است که در دره ٔ کارنا و گرگان سکونت دارند.
لاهوتی خان . (اِخ ) ابوالقاسم شاعر معاصر. او را دیوانی است .
گرگین خان . [ گ ُ ] (اِخ ) گرگین خان گرجی ملقب به شاه نوازخان در زمان شاه سلطان حسین به حکومت قندهار منصوب شد و در آنجا سؤسلوک از خود ن...
کشلی خان . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از امراء محمد خوارزمشاه بخارا بوده است . (جهانگشای جوینی ج 1 ص 80).
ارلیک یا آرلیک خان یکی از پسران خدای ترکان آلتائی و خدای دوزخ شمرده می شود.