خوان
نویسه گردانی:
ḴWAN
خوان . [ خ َوْ وا ] (ع ص ) مرد دغل و ناراست . خائن . جنایتکار. || (اِ) شیر بیشه . || ماه ربیعالاول در جاهلیت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، اَخْوِنة، خَوْن . خون .
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
غازی خان . (اِخ ) یکی از خانان و امرای هندی کشمیر که در سال 967-971 حکومت کشمیر داشته است . رجوع به مآثر رحیمی چ کلکته صص 250 - 321 شود.
غازی خان . (اِخ ) نام بعض امرای افغانی . رجوع تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار چ کلکته صص 172، 258 - 262 شود.
غزان خان . [ غ َ ] (اِخ ) همان غازان خان است . رجوع به غازان خان و فهرست تاریخ گزیده چ انگلستان شود.
عباس خان . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره باشلو بخش چاپشلو شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال باختری مشهد و کنار کشف رود. ناحیه ...
عباس خان . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 22هزارگزی شمال باختری سکوهه و 12هزارگزی باختر شوسه ٔ زاهدان به...
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم لکنوتی که سلطان مسعود از سلاطین سلسله ٔ مملوک بسال 641 هَ . ق . وی را از حکومت لکنوتی برکنار کرد و قرابیک تیمو...
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) رجوع به عزالدین طغرل طغانخان هشتمین سلطان از سلاطین بنگاله شود. (طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 275).
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم فرغانه بوده است . رجوع به جهانگشای جوینی چ اوقاف گیب ج 1 ص 232 شود.
طغای خان . [ طُ ] (اِخ ) برادر ترکان خاتون و سرکرده ٔ قشون خوارزمشاه در مصاف با چنگیزخان به سمرقند. (تاریخ مغول اقبال ص 31).
طغرل خان .[ طُ رِ / رُ ] (اِخ ) ابن یوسف خضرخان . اولین از امرای ایلک خانیه ٔ ترکستان شرقی که از 439 تا 455 هَ . ق . سلطنت کرده است . رجوع ب...