اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خوان

نویسه گردانی: ḴWAN
خوان . [ خ ُ ] (ع اِ) ماه ربیعالاول در جاهلیت . خَوّان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
اشرف خان . [ اَ رَ ] (اِخ ) محمداصغر. یکی از شعرای هندوستان و اصلاً از اهالی و سادات مشهد بود که به کشور مزبور هجرت کرد و سمت منشی گری اکبرش...
اشرف خان . [ اَ رَ ] (اِخ ) میرزا محمد. یکی از رجال شاهجهان و شاه عالمگیر بود و بسال 1097 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلام ).
ازبک خان . [ اُ ب َ ] (اِخ ) از امراء مغول برادر حامکبو. (حبیب السیر جزو اول از ج 3 ص 19).
ایلک خان .[ ل َ ] (اِخ ) احمدبن علی ملقب به شمس الدوله نصربن علی از خانان ترکستان ، خواهرزاده و جانشین بغراخان . وی بعد از برادر بسلطنت نش...
اولاغ خان . (اِخ ) از اتراک سلطانی در سمرقند. رجوع به تاریخ جهانگشای ج 1 ص 95 شود.
امین خان . [ اَ ] (اِخ ) پانزدهمین حاکم از حکام بنگاله قبل از 677 هَ . ق . (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 426).
براق خان . [ ب ُ ] (اِخ ) هشتمین از اولوس جغتای به ماوراءالنهر. حکومت ظاهراً از 664 هَ . ق . تا 668 هَ . ق . رجوع به ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسل...
بزرگ خان . [ ب ُ زُ ] (اِخ ) نام یکی از خاقانها و سلاطین تورانی ماوراءالنهر و خوارزم و دشت قپچاق . رجوع به سبک شناسی بهار ج 1 ص 118 شود.
جغری خان . [ ج َ ] (اِخ )ابن حسن تکین والی سمرقند از جانب قراخطا که در زمان امام شمس الدین صدر جهان محمدبن عمربن عبدالعزیزبن مازه رئیس ...
حاجی خان . (اِخ ) کنگرلو، حاکم نخجوان . از کسانی است که کریم خان زند، پس از تصرف سلماس و خوی و قلعه ارومی ، در سنه ٔ 1176 هَ . ق . چون عزیم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.