تحریک خود با دست یا یک شیء که به ارضای جنسی منجر شود. درمردان با خروج مایع منی همراه است. جلق زدن ، استمنا. کنایه از کار هنرمند یا مولفی است که به نظر...
از خود شدن . [ اَ خوَدْ/ خُدْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از خود رفتن : ز خود شدم ز خیال پر از صفا ای دل بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل .مولوی .
خودفراموشی. به معنای مثبت خویشتن خویش گذاشتن. منیت و رعونت فرو گذاردن. فداکاری در راه دیگران. منافع خلق و رضای خدا بر نفع خویش مقدم داشتن. فراموش کردن...
خود انگیخته. خود جنبانیده، خود بلندشده، خود افراخته شده، و یا خود بر پا شده ( با افزودن خود به معانی داده شده در لغتنامه دهخدا برای انگیخته ).