گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خوش نویسه گردانی: ḴWŠ خوش . (ص ) خشک : اگر خوش آیدْت خشکی فزاید. ابوشکور.رجوع به خوشیدن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه واژه معنی خوش تقریر خوش تقریر. [ خوَش ْ / خُش ْ ت َ ](ص مرکب ) فصیح . نطاق . (ناظم الاطباء). آنکه مسائل علمی را خوب بیان کند. آنکه تقریر خوب دارد. که با گشاده ز... خوش حافظه خوش حافظه . [ خوَش ْ / خُش ْ ف ِ ظَ / ظِ ] (ص مرکب ) آنکه حافظه ٔ نیکو دارد. آنکه مطالب را زود حفظ کند و دیراز یاد برد. نیک یاد. (یادداشت مؤلف ).... خوش پیغام خوش پیغام . [ خوَش ْ / خُش ْ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) خوش پیام . آنکه پیغام خوش دارد. حامل پیغام خوب . خوش حنجره خوش حنجره . [ خوَش ْ / خُش ْ ح َ ج َ رَ / رَ ] (ص مرکب ) خوش صدا. خوش صوت . خوش آواز. خوش حسابی خوش حسابی .[ خوَش ْ / خُش ْ ح ِ ] (حامص مرکب ) خوش معاملگی . مقابل بدحسابی . || خوش پرداختی . مقابل بدبدهی . خوش حدیثی خوش حدیثی . [ خوَش ْ / خُش ْ ح َ ] (حامص مرکب ) خوش سخنی . خوب کلامی . نیکوسخنی . نیک گفتاری . خوش حرکات خوش حرکات . [ خوَش ْ / خُش ْ ح َ رَ ] (ص مرکب ) خوش رفتار. آنکه حرکت و رفتار نکو دارد. آنکه در حرکاتش لغزش نیست . || شیرین حرکات . طناز. || ... خوش خرامی خوش خرامی . [خوَش ْ / خُش ْ خ ِ / خ َ / خ ُ ] (حامص مرکب ) خوش رفتاری . نیک رفتاری . (یادداشت مؤلف ). کش خرامی : تو رایض من به خوش خرامی من تو... خوش خدمتی خوش خدمتی . [ خوَش ْ / خُش ْ خ ِ م َ ] (حامص مرکب ) اطاعت . پرکاری و نیک انجامی در کار. || چاپلوسی . خودشیرینی . خوش سابقه خوش سابقه . [ خوَش ْ / خُش ْ ب ِ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) آنکه سابقه ٔ خوب دارد. مقابل بدسابقه . با پیشینه ٔ خوب . خوشنام در زندگی گذشته ٔ خود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ صفحه ۴۰ از ۵۲ ۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود