گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خوش نویسه گردانی: ḴWŠ خوش . (ص ) خشک : اگر خوش آیدْت خشکی فزاید. ابوشکور.رجوع به خوشیدن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه واژه معنی خوش الحان خوش الحان . [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] (ص مرکب ) خوش آواز. خوش صوت . خوش نغمه : صبوحی زناشویی جام و می راصراحی خطیبی خوش الحان نماید. خاقانی .ای ... خوش اقبال خوش اقبال . [ خوَش ْ / خُش ْ اِ ] (ص مرکب ) سعید. خوشبخت . خوش طالع. خوش نقش . نیک اختر. چنگال خوش چنگال خوش . [ چ َ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) چنگال خوست باشد. چنگال و هر چیز که درهم مالند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نوعی از طعام که چنگال... خواب خوش خواب خوش . [ خوا / خا ب ِ خوَش ْ / خُش ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب راحت . خواب امن . خواب عافیت : غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش و ... خوش پوشاک خوش پوشاک . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) آراسته . نیک پیراسته در لباس . خوش لباس . (ناظم الاطباء): خِرخِر؛ مرد خوش خوراک و خوش پوشاک . (منتهی ال... خوش پرگار خوش پرگار. [ خوَش ْ / خُش ْ پ َ ] (ص مرکب ) خوش قواره . خوش ترکیب . (آنندراج ) : دور عیش مرکز از پرگار می گردد تمام شد ز خط عنبرین آن خال خوش پرگ... خوش پرواز خوش پرواز. [ خوَش ْ / خُش ْ پ َرْ ] (ص مرکب ) خوب طیران . که پرواز نیکوکند. که نیکو پرد. که نیکو تواند پرید : ای دریغا مرغ خوش پرواز من ز انتها ... خوش ترکیب خوش ترکیب . [ خوَش ْ / خُش ْ ت َ ] (ص مرکب ) خوش قیافه . خوش اندام . خوش تراش . مقابل بدترکیب . مقابل زشت . قشنگ . خوش قدوبالا.با اندام نکو. با قد... خوش بیانی خوش بیانی . [ خوَش ْ / خُش ْ ب َ ] (حامص مرکب ) خوش سخنی . نکوسخنی . خوب گفتاری .خوش کلامی . نیکوگفتاری . خوش زبانی . (یادداشت مؤلف ). خوش بیاری خوش بیاری . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) خوش طالعی . خوش اقبالی . مقابل بدبیاری . (یادداشت بخط مؤلف ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ صفحه ۳۷ از ۵۲ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود