گفتگو درباره واژه گزارش تخلف خوش نویسه گردانی: ḴWŠ خوش . (ص ) خشک : اگر خوش آیدْت خشکی فزاید. ابوشکور.رجوع به خوشیدن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی خوش زبانی خوش زبانی . [ خوَش ْ / خُش ْ زَ ] (حامص مرکب ) خوش بیانی . خوش تقریری . خوشگوئی . خوش سخنی : بدین شرمناکی بدین خوب رسمی بدین تازه رویی بدین خو... خوش ریختی خوش ریختی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) خوش قالبی . خوش اندامی . نیکوشکلی . خوب هیئتی . خوش ساختی خوش ساختی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خوش ساخت . استواری . || خوش ترکیبی . خوش هیئتی . خوش ریختی . خوش سرشتی خوش سرشتی . [ خوَش ْ / خُش ْ س ِ رِ ] (حامص مرکب ) خوش طینتی . خوش فطرتی . خوش ذاتی . خوش رکابی خوش رکابی . [ خوَش ْ / خُش ْ رِ ] (حامص مرکب ) غیرحرونی . مقابل بدرکابی : بترسید و گوشی بر آواز داشت از آن خوش رکابی عنان بازداشت .نظامی . خوش سریرت خوش سریرت . [ خوَش ْ / خُش ْ س َ ری رَ ] (ص مرکب ) خوش طینت . خوش باطن . خوش ذات . خوش سلوکی خوش سلوکی . [ خوَش ْ /خُش ْ س ُ ] (حامص مرکب ) سازگاری . (یادداشت مؤلف ). خوش سلیقه خوش سلیقه . [ خوَش ْ / خُش ْ س َ ق َ /ق ِ ] (ص مرکب ) خوش آرزو. (یادداشت مؤلف ). خوش ذوق . خوش سیرتی خوش سیرتی . [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] (حامص مرکب ) خوش طینتی . خوش فطرتی . خوب سیرتی . خوش باطنی . خوش شانسی خوش شانسی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (حامص مرکب ) خوش بختی . خوش طالعی . خوش اقبالی . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ صفحه ۴۱ از ۵۲ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود