اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

خیض

نویسه گردانی: ḴYḌ
خیض . [ خ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) ساخته شده از آهن اعم از نرم و سخت .
- سیف خیض ؛ شمشیر از آهن اعم از آهن نرم و یا آهن سخت . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خانه خیز. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) خیزنده از خانه یعنی چیزی که بی قصد از خانه بهم رسد. (آنندراج ). آنچه از خانه بدست آید بدون آنکه آدمی ...
خنده خیز. [ خ َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) خنده خیزنده . موجب خنده شونده . || خنده کننده .
خواب خیز. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) برخیزنده ازخواب . از خواب برخاسته . تازه بیدارشده : طبرزد دهم چون شوم خواب خیزطبرخون زنم چون کنم غمزه ت...
پنبه خیز. [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) محلی که پنبه در آن بسیار حاصل شود: مصر مملکتی پنبه خیز است .
پگاه خیز. [ پ َ / پ ِ] (نف مرکب ) سحرخیز. بَکُر. بکیرُ. (منتهی الارب ).
بیگه خیز. [ گ َه ْ ] (نف مرکب ) که پیش بامداد برخیزد. سحرخیز. که نه بوقت برخیزد. که نه بگاه سر از خواب بردارد : اهل دعوی را مسلم باد جنات ...
چهره خیز. [ چ ِ رَ / رِ ] (نف مرکب ) که رخسار از آن نمایان شود. که عکس رخسار از آن برآید و در آن نماید و آن کنایه از روشن و مجلا و مصفاست . ...
حاصل خیز. [ ص ِ ] (نف مرکب ) ۞ بَرْوَر. برومند: زمینی حاصل خیز.
چشمه خیز. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) جائی که استعداد جاری ساختن چشمه ٔ آب را دارد. زمین یا کوهی که بتوان از آنجا آب بیرون آورد. چشم...
خیز و خفت . [ زُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بلندشدگی و خوابیدگی . || کنایه از جماع است . خفت و خیز.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.